و احتمالا جشن و مراسمی هم برای ورود بهجتاثر این 2 قلاده ببر در راه خواهد بود ولی آیا شادی و پایکوبی برای ورود این ببرها بیمورد نیست؟ اجازه بدهید کمی به عقب بازگردیم و ببر خودمان را بشناسیم. ببر مازندران روزی در دامنه ارتفاعات شمال ایران تا حدود ساحل دریا حضور داشت پوستر و عکسهایی هم از آن باقی مانده است. این ببر در اثر تخریب زیستگاه و نیز شکار بیرویه منقرض شد.
آخرین ببر در سال1332 در «کلاله» از روستاهای استان گلستان فعلی شکار شد که عکس شکارچی و همراهان موجود است. پس از آن با وجود تلاشهای سازمان حفاظت محیطزیست و تلهگذاریهای متعدد با دوربینهای خودکار اثری از این ببر بهدست نیامد که نیامد. در کتابهای معتبر عالم، این ببر اکنون «منقرض» اعلام شده است. ببر ما با نام علمی Panthera Tigris virgata دیگر (تا آنجا که جهان میداند!) وجود ندارد.
اما داستان این ببرها که با نام ببر مازندران به ایران رسیدهاند بازمیگردد به تلاشهای کشور روسیه برای بهدستآوردن 2قلاده پلنگ قفقاز برای نمایش در المپیک زمستانی شهر (سوشی). روسها در این منطقه روزی روزگاری پلنگهای قفقاز را دارا بودند که به دلایلی (شاید مانند ببر مازندران) آنها را از دست دادند و صرفا برای نمایش به میهمانان المپیک زمستانه مشتاقانه آنها را از ما گرفتند. در ازای این 2قلاده پلنگ ایرانی آنها متعهد شدند که 2قلاده ببر سیبری (یا ببر آمور) با نام علمی Panthera Tigris alttaica را به ما بدهند.
ملاحظه میشود که این دو ببر از نظر ساختار ژنتیک یا زیستگاه و رفتار با هم متفاوتاند و قبول آنها بهعنوان ببر مازندران برای اهلفن، عملی خطاست. در گزارشی ذکر شده که این دو ببر «همخاندان هستند». همه ببرها با هم همخاندان هستند ولی دلیل آن نمیشود که این جانداران را به مکانهای دیگر منتقل کنیم.
تفاوتهای ببر مازندران با ببر سیبری (آمور)
وزن ببر نر مازندران از 170 تا 240 و وزن ببر ماده مازندران از 85 تا 135 کیلوگرم متغیر است.وزن ببر نر آمور از 180 تا 306 و وزن ببر ماده آمور از 100 تا 167 کیلوگرم متغیر است.طول جمجمه ببر نر مازندران از 316 تا 369 و طول جمجمه ببر ماده مازندران از 268 تا 305 میلیمتر متغیر است.طول جمجمه ببر نر آمور از 341 تا 383 و طول جمجمه ببر ماده آمور از 279 تا 318 میلیمتر متغیر است.
اما گذشته از اینها، ما با این دو قلاده ببر چه میخواهیم بکنیم. قرار است در پناهگاه حیاتوحش میانکاله در جنوب شرقی دریای مازندران یک منطقه محصور به وسعت 50هکتار را در اختیار اینها بگذاریم. در نظر بگیرید که 50هکتار زمین حتی برای تأمین غذای یک وعده خوراک ببرها کافی نیست؛ یعنی در این وسعت باید به آنها غذای دستیداده شود (حدود 35کیلوگرم گوشت برای هر قلاده ببر در هفته!) معمولا برای این کار از الاغهای پیر و فرسوده روستاهای اطراف استفاده میشود؛ یعنی کار افزون برای محیطبانهایی که زیر بار کمرشکن حفاظت از میانکاله کمر خم کردهاند! از نظر مجامع جهانی، وقتی جانوری به اینترتیب نگهداری میشود، در زمره حیاتوحش محسوب نمیشود.
آنچه انجام شده مبادلهای در حد باغوحشها ست و بههیچ عنوان ارزش «زیستمحیطی» ندارد.نکته آخر آنکه حتی اگر این ببرها را تکثیر کنیم در تمام خطه شمال، منطقهای موجود نخواهد بود که بتوانیم آنها را رها کنیم تا آنها بهطور طبیعی زندگی کنند.